در زمین عشقی نیست که زمینت نزند اسمان را دریاب

 

این روزهــــایم به تظاهر می گذرد...

تظاهر به بی تفاوتی،

تظاهر به بی خیـــــالی،

به شادی،

به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست...

اما . . .چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش"

نوشته شده در جمعه 3 آذر 1391برچسب:,ساعت 1:1 توسط nahid| |

 

سرم راشاید دیگران درنبودنت گرم کنند

 


   امادلم راهرگز!!!!!

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:,ساعت 23:56 توسط nahid| |


خـــــدایــــــا می

گویند مرگ حق است.

 خدایا حقم را می خواهم
...

نوشته شده در پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:,ساعت 23:5 توسط nahid| |

 من مانده ام و این بغض لعنتی ....

 خدایا ... دیگر نه ....

 نمی خواهم امشب هم با گریه صبح شود !

 

نوشته شده در پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:,ساعت 23:3 توسط nahid| |

منتظر هیچ دستی در هیچ جای


این دنیا نباش.



اشکهایت را با دستهای خودت


پاک کن همه رهگذرند

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:,ساعت 22:48 توسط nahid| |

 

شب را دوست دارم ...!

چرا که در تــــاریکی ..

چهره هــــــا مشخص نیست

و هــــر لحظه

این امیـــــد در درونــــم ریشه می زند

که آمـــــده ای

ولــــی من ندیده ام ! ...

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:,ساعت 22:36 توسط nahid| |

مـن

بـه هـمـیـن هـسـت و نـیـسـت هـا

عـا د ت کـر د ه ا م ;

گـا هـی هـسـت

گـا هـی نـیـسـت . . .

نوشته شده در پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:,ساعت 22:34 توسط nahid| |

عشق کلمه ایست سه حرفی

که دیگر حرفی از ان نخواهم زد

نوشته شده در پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:,ساعت 22:13 توسط nahid| |

 
 
 
 
من گاهی اوقات مجبورم
 

به آرامشِ عمیقِ سنگ حسادت کنم
 

چقدر خیالش آسوده است

چقدر تحملِ سکوتش طولانی‌ست....

 
 
 
 

نوشته شده در پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:,ساعت 21:41 توسط nahid| |

آنگاه که بودی

دلتنگت بودم...

 

حال که رفته ای

نگرانت ...

نوشته شده در پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:,ساعت 20:20 توسط nahid| |

به کوری چشم تو هم که باشد حالم خوب خوب است

اصلا هم دلم برایت تنگ نشده

حتی به تو فکر هم نمیکنم

باران هم دیگر تو را یاد من نمی اورد

مثل همین حالا که میبارد

نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت 20:40 توسط nahid| |

باور کن ....

که دیگر باور نخواهم کرد عشق را......

دیگر باور نمی کنم محبت را.......

و اگر بازگردی به تو نیز ثابت خواهم کرد

نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت 20:35 توسط nahid| |

برنگرد

 

کمی عوض شدم

دیریست از خداحافظی ها غمگین نمیشوم

به کسی تکیه نمیکنم

از کسی انتظار محبت ندارم

خودم بوسه میزنم بر دستانم

سر به زانو هایم میگذارم

وسنگ صبور خودم میشوم

نگران خودم میشوم

برای خودم هدیه میخرم

با خودم ساعت ها حرف میزنم

در دنیای خودم

کسی حق ورود ندارد جز    خودم 

 

نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت 20:28 توسط nahid| |

دلم بچگی میخواهد!

جلوی کدام مغازه پا بکوبم تا برایم

ارامش بخرند؟؟!!!

نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت 20:13 توسط nahid| |

هروقت که میخواهم به سمتت بیایم

یادم میفتد

دلتنگی بهانه خوبی

برای تکرار یک اشتباه نیست...

نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت 20:3 توسط nahid| |

هيچ كس ويرانيم را حس نكرد


وسعت تنهاييم را حس نكرد


در ميان خنده هاي تلخ من


گريه پنهانيم را حس نكرد


در هجوم لحظه هاي بي كسي


درد بي كس ماندنم را حس نكرد


آنكه با آغاز من مانوس بود


لحظه پايانييم راحس نكرد

نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت 19:57 توسط nahid| |

گــــاهی پـــروانه ها هم


اشتباه عاشـــق میشوند.....


بجای


شـمع


گرد چراغهای بی احساس خیابانها میگردند .....

نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت 19:50 توسط nahid| |

به کلاغ ها بگویید قصه من.....

اینجاتمام شد

یکی.....

بود و نبودم را با خود برد

نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت 19:45 توسط nahid| |

من خدا نیستم بگویم:صدبار اگه توبه شکستے  باز ای...

 

انکه رفت به حرمت انچه باخود مے برد حق بازگشت

 

   ندارد     

 

رفتی به سلامت...

 

نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت 19:39 توسط nahid| |

لعنت به عشق تو......

نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت 19:35 توسط nahid| |

قصه ما به سر رسید

 

 دلی که پابند تو بود

 

از تو و عاشقی برید

نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت 19:25 توسط nahid| |

حس خوبی نیست

در رویای کسی گم شوی

که

فکرتو

حتی

درخوابش هم نمیگنجد....

!!!!

 

 

نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت 18:48 توسط nahid| |

نمی بخشمت به خاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی ،

 

به خاطر تمام غم هایی که بر صورتم نشاندی ،

 

نمی بخشمت به خاطر دلی که برایم شکستی ،

 

به خاطر احساسی که برایم پر پر کردی ،

 

نمی بخشمت به خاطر زخمی که بر وجودم نشاندی ،

 

به خاطر نمکی که بر زخمم گذاردی

 

نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت 13:30 توسط nahid| |


Power By: LoxBlog.Com